برديم باز از مسلماني زهي کافر بچه

شاعر : سنايي غزنوي

کرديم بندي و زنداني زهي کافر بچهبرديم باز از مسلماني زهي کافر بچه
هر زمان باز بنشاني زهي کافر بچهدر ميان کم زنان اندر صف ارباب عشق
نيست هرگز بي پشيماني زهي کافر بچهکشتن و خون ريختن در کافري
تا تو بر درگاه سلطاني زهي کافر بچهنيست بر درگاه سلطان هيچکس را دين درست
هست صد يعقوب کنعاني زهي کافر بچهيوسف مصري تويي کز عشق تو گرد جهان
تا براندازي مسلماني زهي کافر بچهدر مسلماني مگر از کافري باز آمدي
تازه کردي کيش نصراني زهي کافر بچهبا رخ چون چشمه‌ي خورشيد و زلف چون صليب
صد لباسات عجب داني زهي کافر بچههر زماني با سنايي در خرابات اي پسر